دلیلی عالی : کشف بیسابقه از اشارات چیدمان قرآن کریم به اهل البیت/ص

شناسایی و شمارش ویژگیها، چیدمان و تکرارهای کلمات و عبارات مشابه در قران کریم بعنوان اشاراتی به اهل البیت ص/س/ع (با همکاری مجتمع آتیه مهر صدرا) خوش آمدید

شناسایی و شمارش ویژگیها، چیدمان و تکرارهای کلمات و عبارات مشابه در قران کریم بعنوان اشاراتی به اهل البیت ص/س/ع (با همکاری مجتمع آتیه مهر صدرا) خوش آمدید

پژوهشهای میان رشته ایی افقهای نوظهور را برای بشریت باز نموده اند.
نگرش به کتب آسمانی محفوظ شده با دیدگاه نهان نگاری ( استگانوگرافی زبانی) از زاویه تکرارها و چیدمان های کلمات و عبارات دارای الگوهای خاص، موارد و مصادیق بسیار زیاد و نزدیک به اعجاز گونه ایی را نمایان ساخته است.
برچسب گزاری کاملتر اجزای قرآنی (صرفی، نحوی، بلاغی، زمانی، کلامی، و غیره) برای کمک به تفکیک واضحتر و گروه بندی های بیشتر، بعنوان ابزاری برای شناسایی تکرارهای جدیدتر بکار گرفته شده است.
طراحی برای پردازشهای عظیم مبتنی بر اَبَررایانه ها و ابری در حال برنامه ریزی است.
نتایج و دستاوردها به محققین و علماء حوزه ارائه و بعنوان نگرش و زاویه جدید به متون مذهبی (خاصه به قرآن کریم) از آن یاد شده است.
خروجی ها در سایت حمایت کننده اصلی (مجتمع آتیه مهر صدرا) و صفحات شخصی پژوهشگر به عموم ارائه شده است.

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

۱۰۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

 

بدرقه رمضان

 

اندک اندک ماه خوبان رفته است

1

 میگساری هم ز قرآن رفته است

ماه فرقانی بدش ؟ وه کم نظیر

2

 دل نگاهش سوی یزدان رفته است

سی سحر گشتت نصیب دیدی چه شد ؟  

3

 سوی حق رفته !  شتابان رفته است

نو بهار و ماه نیکو پیش ما !   

4

 دم غنیمت بد !  بهاران رفته است

چون که دیدش مرگ خود را پیش رو  

5

 اشک خون از چشم پیران رفته است

هر جوانی ناله از   جان می کند  

6

 ار که داند غل ز شیطان رفته است

عشق سوزانی اگر داری به دل   

7

 تا وصالش قلب سوزان رفته است

هرکه احیاء کرده است جانش شبی  

8

 از کرم تا نزد جانان رفته است

دم غنیمت کرده بودی ! گل ستان ؟  

9

 ماه  سی گل    هم  گلستان رفته است

تا به اعلی می شدش رفت از زمین 

10

 آسمانی  سوی جانان رفته است

تا بماند زنده جانش آدمی  

11

 بر لبش صد ذکر غفران رفته است

آرزوی داشتی نگه داری زمان

12

رفته است با صد نگهبان رفته است

لحظه هایش بی حد از قیمت بدش  

13

ترس دل هم شد ! شتابان رفته است

چشم خود بازش بنه،   نیکو نگر 

14

بدرقه کن !  ناز نازان رفته است

حرف ذوالحمدی شنو از دل به دل 

15

کم بود گر بی گناهان رفته است

عید سعید فطر مبارک – هر لحظه تان عید باد

 

التماس دعا  -  طاعات مقبول حضرت دوست




































پیر صنعا

من که صد توبه شکستم، امیدی بودم

یا که فردا نشود یا که من باز شکنم

پیر صنعان زمانم، به مستانه ره

دل به راهش ندهم، تا که فرزان بروم

مژده دیدن او را چو خواهم به شبی

تا سحر دم به دمش را، به گریه طلبم

حرف او را به زبانم ببینی تو اگر

من بگویم که بحق حق بدیدی نه منم

خالی از ذات و صفت هم ز کرده چو منم

هم که باقی به بقایش، بگو من چه کنم

پیر من او که علم دید و علامه بشد

از خدا خواسته ام من، براهش بروم

راه پیرم ز دو تا ثقل عظیم می گذرد

میشود تا که ببینم ز گرانش بخرم

ساز دل را بنوای تو مراد کوک کنم

همه ی عمر بگردم به جهان ، تا بزنم

به وصیت ز عمل کاری برون می طلبم

حرف تنها نه بس است ،‌ پی خلوصم بشوم

به زمان غیبت یار ندیدم من هرگز

به غریب آشنا حرف ز سینه بدرم

چشم سر کور بود تا که بچیند اثری

آخرش کار به دل من بسرآیم نه سرم

کار ذوالحمد نه این است که او حرف بزند

راه من راهی بود گر ز غیر دل بکنم

 

 

باب رضا

 

آمده ام به درگه ات کاری کنم که شایدم

بسوزم ار تو خواهیم کار دگر نشایدم

 

ذکر و ثنا عطا بکن تا که منم دعا کنم

ور نه زبان من چه بد تا که تو را صدا کنم

 

آمده ام مگو به من تا به کنون کجا بدم

خود ز دلم شناسیم درد فراق تو بدم

 

به هر دری بدیدیم زدم به روز و شب خدا

ز غفلتم مرا ببخش نیامدم به معبدم

 

باب رضا به جنت ار بگشودی از کرم خدا

دست مرا رسانیش به آن حریم ز این حرم

 

ملتمسین هر دعا گفته مرا به حال زار

من چه کنم چو زار زار، حال مرا بدانیم

 

حرف و زبان دل اگر هر دو شود چو فعل من

صادق هر دو عالمم راه رضا اگر روم

 

زمزمه ی دلم شنو من که روانه ی تو ام

کشته اییم تو خود مرا زنده بدار به پیرییم

 

قید و حیا کشد مرا خسته ز این ریا منم

اذنی اگر دهی مرا آنی روانه می شوم

====================

خداست

خداست

هر چه من گویم به لب، نی آن خداست

پاک و مطلق او خداست، سبحان خداست

من چه هستم تا ورا تسبیح کنم

نی ندانم خس به من جانان خداست

در حریمی من قدم بگذاشته ام

تا نسوزاند مرا سوزان خداست

گر زمانی حال گفتن آیدم

من چه گویم از خبر ؟ گویان خداست

گر بگوید آیه ها قرآن بخوان

من چه خوانم ؟ قاری قرآن خداست

این دو حرف گر بر زبانم آمده

خس نیارزد، باغ و هم بستان خداست

ذره ذره از وجودم جای اوست

در درونم قلب و هم ایمان خداست

هر کجا من گر روم این بشنوم

خالق و عالم در این کیهان خداست

گر که تفویض او نمودش یک دو امر

خود بداند رهنما منان خداست

خرده می گیرم ز مردم من چرا

نکته گیر و آشنا کیهان خداست

سعی ما این است که سامانی دهیم

ما همه را کو دهد سامان خداست

او کرم دارد و هم لطف و صفا

بندگانش را دهد !؟ رحمان خداست

گر ز ما پرسند که تا نامی بریم

نام اعظم در همه کیهان خداست

نقطه ها را، نکته ها را گر بگویم

هر چه من  گویم باز سبحان خداست

خاص عامی در دو دنیا بوده اند

رب  عام و رب هم خاصان خداست

از فراقش تا به صبحها می کنند

ناله تا بخشد که ذو غقران خداست

عام و عامی من بزیستم سالیان

کو دهد هر دم به هر خاصان خداست

گر شبی مهلت دهد خاصش شوم

عشق عام و آن همه خاصان خداست

انجمن با دوستانی  داشته ام

خود بداند شمع آن یاران خداست

از درونش گر که دارند یک سوال

نور آنست هم برایش جان خداست

من نمی دانم چرا بی او شدم

کو کند وصلم به آن خاصان خداست

جان یاران، روحنوازان،‌ عشق بازان 

اصل هر کار ! روح دلبازان خداست

روز شب در فکر و در ذکرش شوم

بی رفیقم ! یاد بر یاران خداست

گریه دارد روز و شب بی او شدن

شاهدی بر گریه ی باران خداست

رکن و وزنی گر بیاموزم چه غم

در هجا و در همه ارکان خداست

حرف و مصرع، خوبی اشعار ز اوست

ذکر هر محفل خداست جانان خداست

نقطه هر حرف و حرف جمله را

نام اعظم بر کتاب خوانان خداست

گر که او تعویض نمودش یک دو امر

خود بداند رهنما منان خداست

خود بداند ساقی مستان که هست

راهنما و هادی و برهان خداست

هم که او جام،  هم  که او می،  هم ساغرست

هم که رب می و هم مستان خداست

جام مستان برگه های یاد اوست

می که بر لب میزنم و آن خداست

هم که او جام،  هم  که او می ! در جان ماست

هم که رب مست و هم پیران خداست

گر که خواهد ذوالحمدش بیدار کند

گه که بیدار! کو برد نیکان خداست

 

پیر مستان

دوش گفتم : پیر مستان !  می ز چشمه زار تست

خود بدانی ! دیده ام من ! می فروشی کار تست

زمزمه ها کرده ام من با مرغ عشقم سالیان

می بنوشم من به لذت، ‌چون که جانم دار تست

رقص من در دل چه بوده هر زمانی از ازل

بهر جامت در سحر ها، ‌نی که آن از نار تست

نی شوم من نزد جانان ،  تا که نوشم می ز جام

گر بنوشم می ز لبها ، میوه ی اذکار تست

گفت بنشین در کنارم ! تا که می بر لب زنم

می بنوشم تا بهوشم ! غیر از این آزار تست

می کشاند ساز تو هر دم مرا بر حال خاص

در ترنم هر چه دارم نی ز من کردار تست

کو که می جوید ز پیرش او یکی حرف ز تو

من به مستی هر چه گویم جمله اش اخبار تست

شب و روزم چون گذشته ؟ بی خبر من مانده ام

حال من گر به شود، نشئه از اسحار تست
 

جام می را من بدانم دوستانت کی دهی

هر زمانی وقت آنست، ‌آن که را دوستدار تست

درگه ات را من به اشکم نیک بشویم دم به دم

تا که نوشم از لبت می،‌ ز آن که در بازار تست

مست یارم، ‌او به عطرش می کشاند این کلام

در غزل هر چه که آید نی ز من گفتار تست

مست یاسم ! گر به نازم ! من به لاله یا غزل

هر کجا بسروده ام من ، با صدای تار تست

نام ذوالحمد در سراسر هستی جان آفرین

می برندش گر به شبها یا به صبح ،  از کار تست

 

                                                                                                                                               

گویا

حرف دل را با که من گو یا بگویم؟ یا که نه !

مهر بر لب من گذارم؟ لا بگویم! یا که نه!

هر چه می دانم ز تو، من در لوای هر سخن

من نمی دانم خسی، مولا بگویم؟ یا که نه!

شک و تردید من از علم کم و تدبیر بود

با یقین اذنی بده مولا! بگویم یا که نه؟

هر چه دانستم ز آن موی کمانت از ازل

در جوابی بهر هر کس، حالا بگویم یا که نه؟

آنچه دانای بدانم از تو ای یار  علیم

در عذابی بهر آنم تا بگویم! یا که نه!

هر چه رازی در جهان است آن نمایانم بود

رخصتی خواهم ز تو جانا! بگویم یا که نه؟

در سرا پرده چه داند کس ز هر غیب و نهان

پس بگو خود از درونم! تا بگویم یا که نه!

لفظ و معنی در دلی گر می شود از هم جدا

من چه گویم ؟ هر کلامت را بگویم یا که نه

حکمتی را یک شبی از دلبری آموخته ام

دل اگر بی تو شود جانا بگویم یا که نه؟

حرف یارم بهر من از هر سخن خوشتر بود

من به هر محفل ز تو "گویا بگویم یا که نه؟"

عاقبت از کار خود من صد شکایت می کنم

من گدایم خود تویی دارا! بگویم یا که نه؟

هر گناه در نامه ی اعمال من غفلت بود

پس کریما! صد گناه ها را بگویم یا که نه؟

از دلش ذوالحمد چه گوید او به هر شب یا به روز

از گناه و توبه ای والا! بگویم یا که نه؟

تهران – 1372 تا 1389 – علی دلیلی

 

                                                                                                                                               

                                                                                                                                               

 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۳۰
علی دلیلی

·      بِسْمِ اللَّـهِ

·          الرَّحْمَـٰنِ

·          الرَّحِیمِ

·      الْحَمْدُ لِلَّـهِ

·                   رَبِّ الْعَالَمِینَ

·                   الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ

·                   مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

·      إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

·      اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ

·            صِرَاطَ الَّذِینَ

·   أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ

·               غَیْرِ             الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ

·            وَ لَا              الضَّالِّینَ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۲۰
علی دلیلی

اوج جمالم  حسین

تویی دوایم  حسین

ذکر نمازم  حسین

کردی تو مستم  حسین

اوج صفایم  حسین

تویی صلواتم  حسین

راز ونیازم  حسین

کشته ظلمم  حسین

اوج غیاثم حسین

تویی که شمسم  حسین

راه نجاتم  حسین

کشته لطفم  حسین

اوج کمالم   حسین

جان بتو بازم  حسین

راه و صراطم  حسین

کعبه و حجم  حسین

اول کارم  حسین

جان رسولم  حسین

رفع کن نیازم  حسین

مالی ندارم  حسین

آب حیاتم  حسین

چراغ راهم  حسین

رفیق راهم  حسین

مانده ی راهم  حسین

آخر کارم  حسین

حرف و کلامم حسین

رمز وجودم  حسین

ماه سما ءم  حسین

آقا و مولام  حسین

خار عدوم  حسین

رهبر و مولام  حسین

مرده و ماتم  حسین

آه و صدایم  حسین

خدا رسولم  حسین

روح و روانم  حسین

مشقم و خطم  حسین

بده براتم  حسین

خسته و پیرم  حسین

ساز و نوایم  حسین

مشکل گشایم  حسین

بده تو اجرم  حسین

خورشید و ما هم حسین

سرور و مولام  حسین

من بتو نازم  حسین

بده جلایم  حسین

خون خدایم  حسین

سعی و صفایم  حسین

من تو چاهم  حسین

بده نجاتم  حسین

دادی تو اذنم  حسین

سوی سلامم  حسین

نازی به اشکم  حسین

برات بمیرم  حسین

دادی حیاتم  حسین

شرط وجودم  حسین

نام امامم  حسین

بی تو فقیرم  حسین

دادی نجاتم  حسین

شمس سماءم حسین

نام تو ذکرم  حسین

تشنه لطفم  حسین

دارو ندارم  حسین

شمع کیانم  حسین

نام تو رزقم  حسین

تشنۀ آبم  حسین

دانی فقیرم  حسین

شور نوایم  حسین

نام کتابم  حسین

تنها پناهم  حسین

درد و دوایم  حسین

صدر براهم حسین

نذر و نیازم  حسین

توی پناهم  حسین

دردت بجانم  حسین

صرم و صیامم حسین

نزدیک چاهم  حسین

توی شفایم  حسین

درس و کلاسم  حسین

عبد خدایم  حسین

نقشه راهم  حسین

توی شفیعم  حسین

درون خرابم  حسین

علت هستم  حسین

نور دو عبنم  حسین

تویی امامم  حسین

دستت بگیرم  حسین

غرق ز وجودم  حسین

نور زمانم  حسین

تویی امیرم  حسین

دستور کارم  حسین

غرق گناهم  حسین

هستی و هستم  حسین

تویی امیرم  حسین

دوای دردم  حسین

غرق گناهم  حسین

ورد زبانم  حسین

تویی جوابم  حسین

دورت بگردم  حسین

کرب و بلایم  حسین

یگانه عشقم  حسین

تویی حبیبم  حسین

دورت طوافم حسین

کردی اسیرم  حسین

ذکر نمازم  حسین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۵
علی دلیلی

متن کامل سند چشم انداز بیست‌ساله
شنبه 1 مهر 1385

متن کامل سند چشم‌انداز بیست ساله‌ی جمهوری اسلامی ایران

 در افق 1404 هجری شمسی؛

که در تاریخ 13 آبان 1382 

توسط رهبر معظم انقلاب به سران قوای سه‌گانه ابلاغ شد.

با اتکال به              قدرت لایزال الهی

و در پرتو                 ایمان و عزم ملی

و کوشش برنامه‌ریزی شده و مدبرانه‌ی جمعی

 و در مسیر تحقق   آرمان‌ها و اصول قانون اساسی‌،

 

 در چشم‌انداز بیست ساله، 

ایران کشوری است توسعه یافته

با        جایگاه اول اقتصادی علمی و فناوری در سطح منطقه

با        هویت اسلامی و انقلابی،

الهام بخش در جهان اسلام

و با     تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل.

 

جامعه‌ی ایرانی

در افق این چشم‌انداز

چنین ویژگی‌هایی خواهد داشت:

» توسعه یافته،

متناسب با              مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود،

متکی بر                اصول اخلاقی و ارزش‌های اسلامی، ملی و انقلابی،

با تاکید بر               مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی،

                             آزادی‌های مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسان‌ها

                             و بهره‌مندی از امنیت اجتماعی و قضایی.

 » برخوردار            از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری،

متکی بر                سهم برتر منابع انسانی و سرمایه‌ی اجتماعی در تولید ملی.

 » امن، مستقل و مقتدر

با سامان دفاعی    مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه

و پیوستگی مردم و حکومت.

 

 » برخوردار از             سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی،

فرصت‌های برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده،

 به دور از                         فقر، تبعیض

و بهره‌مند از            محیط زیست مطلوب.

 » فعال، مسئولیت پذیر، ایثارگر، مومن ، رضایت‌مند،

برخوردار از             وجدان کاری، انضباط،

روحیه‌ی تعاون و سازگاری اجتماعی،

متعهد به                انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران

و مفتخر به             ایرانی بودن.

 

-----------------------------------------------------------------------------------------

دفتر فناوری اطلاعات / رایانه ای – معاونت طرح و توسعه – وزارت علوم، تحقیقات و فناوری – آبان 1387


 

 » دست یافته به    جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری

در سطح                         منطقه‌ی آسیای جنوب غربی

(شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)

با تاکید بر               جنبش         نرم افزاری و تولید علم،

رشد پرشتاب و مستمر     اقتصادی،

ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه

و رسیدن به اشتغال کامل.

 

» الهام بخش، فعال و موثر در     جهان اسلام

 با تحکیم الگوی      مردم سالاری دینی، توسعه‌ی کارآمد،

جامعه‌ی اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی،

تاثیرگذار بر    همگرایی اسلامی و منطقه‌ای

بر اساس      تعالیم اسلامی

و اندیشه‌های امام خمینی (ره).

 

» دارای تعامل سازنده و موثر با جهان

بر اساس               اصول عزت، حکمت و مصلحت.

 

...........................................................................................

 

ملاحظه:

 در تهیه، تدوین و تصویب

برنامه‌های توسعه و بودجه‌های سالیانه،

این نکته مورد توجه قرار گیرد که

 

 شاخص‌های کمی کلان آن‌ها از قبیل

 

 نرخ سرمایه گذاری،

درآمد سرانه،

تولید ناخالص ملی،

نرخ اشتغال و تورم،

کاهش فاصله‌ی درآمد میان دهک های بالا و پایین جامعه،

رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش

و توانایی‌های دفاعی و امنیتی،

 

 باید متناسب با

سیاست‌های توسعه

و اهداف و الزامات چشم انداز،

تنظیم و تعیین گردد

و این سیاست‌ها و هدف‌ها

به صورت کامل مراعات شود.

 

 

----------------------------------------------------------

بخش بندی و زیبانویسی شده توسط  
علی دلیلی – آبان 1387
========================
سند چشم‌انداز بیست ساله‌ی
 جمهوری اسلامی ایران
 در افق 1404 هجری شمسی؛
 که در تاریخ 13 آبان 1382 توسط
رهبر معظم انقلاب
به
سران قوای سه‌گانه
 ابلاغ شد.

-------------------------------------------------------
با اتکال به         قدرت لایزال الهی
و در پرتو          
ایمان
و عزم
ملی
و کوشش
برنامه‌ریزی شده
و مدبرانه‌ی
جمعی
 و در مسیر تحقق     
آرمان‌ها
و اصول
قانون اساسی‌،
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
در چشم‌انداز بیست ساله، 
ایران
کشوری است
توسعه یافته
با جایگاه
اول
اقتصادی
علمی
و فناوری          
در سطح
 منطقه

باهویت
اسلامی
و انقلابی،
 الهام بخش              
در    
جهان اسلام
        و با تعامل
سازنده
و موثر                              
در
روابط بین‌الملل.
(……………………………..)
جامعه‌ی ایرانی
در افق             
این چشم‌انداز
چنین
 ویژگی‌هایی
                                خواهد داشت:
(……………………………..)

توسعه یافته،
متناسب با        
مقتضیات
فرهنگی،
جغرافیایی
و تاریخی
 خود،
متکی بر            اصول اخلاقی
و ارزش‌های     
اسلامی،
ملی
و انقلابی،


با تاکید بر          مردم سالاری دینی، 
عدالت اجتماعی،
                                آزادی‌های مشروع،   
حفظ
کرامت
و حقوق
انسان‌ها
                                و بهره‌مندی از   
امنیت
اجتماعی
و قضایی.
(………………………………………….)



برخوردار از    دانش پیشرفته،
توانا در              تولید
علم 
و فناوری،
متکی بر           
سهم برتر
منابع انسانی
و سرمایه‌ی اجتماعی       
در تولید ملی.
(………………………………..)



 امن، مستقل و مقتدر
با سامان   دفاعی     
مبتنی بر  
بازدارندگی
همه جانبه
و پیوستگی
                مردم
و حکومت.
(………………………………..)



 برخوردار از        
سلامت(ی)،     
رفاه،        
امنیت غذایی،   
تامین اجتماعی،       
فرصت‌های برابر،
توزیع مناسب درآمد، 
نهاد مستحکم خانواده،
 به دور از          فقر، 
تبعیض
 و بهره‌مند از      محیط زیست مطلوب.
(………………………..…………..)



فعال،               
مسئولیت پذیر،
ایثارگر،    
مومن ،     
رضایت‌مند،
برخوردار از                وجدان کاری،            
انضباط،
روحیه‌ی تعاون  
و سازگاری اجتماعی،
متعهد به           انقلاب
و نظام اسلامی
و شکوفایی ایران
و مفتخر به                ایرانی بودن.
(………………………….…..)



دست یافته به
           جایگاه
اول
اقتصادی
                    علمی
و فناوری     
در سطح                منطقه‌ی آسیای جنوب غربی
(شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)
با تاکید بر              
 جنبش        
نرم افزاری
و تولید علم،
رشد پرشتاب و مستمر     اقتصادی،
ارتقاء نسبی                   سطح درآمد سرانه
و رسیدن به                    اشتغال کامل.
(……………………………………………..)

الهام بخش،    
فعال
و موثر
در     جهان اسلام
با      تحکیم الگوی
                        مردم سالاری دینی،       
توسعه‌ی کارآمد،    
جامعه‌ی اخلاقی،
نواندیشی                       
و پویایی
فکری
و اجتماعی،



تاثیرگذار بر            
همگرایی
اسلامی
و منطقه‌ای
بر اساس   
تعالیم اسلامی
و اندیشه‌های امام خمینی (ره).
(………………………………..)



دارای
تعامل
سازنده
و موثر
 با     جهان
بر اساس        
اصول
عزت،
حکمت
و مصلحت.
(………………………………..)



ملاحظه:
 در
تهیه،
تدوین
و تصویب
برنامه‌های توسعه            
و بودجه‌های سالیانه،
این نکته مورد توجه قرار گیرد که




 شاخص‌های کمی کلان آن‌ها
 از قبیل
نرخ سرمایه گذاری،
درآمد سرانه،
تولید ناخالص ملی،
نرخ اشتغال و تورم،
کاهش فاصله‌ی درآمد
میان
دهک های         بالا
و پایین جامعه،



رشد
فرهنگ
و آموزش
و پژوهش
و توانایی‌های
دفاعی
و امنیتی،



 باید
 متناسب با
سیاست‌های توسعه
و اهداف
و الزامات  
 چشم انداز،
تنظیم
و تعیین
 گردد
و این
 سیاست‌ها
و هدف‌ها
به صورت کامل
 مراعات شود.


=====================


چشم انداز جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 هجری شمسی

با اتکال به قدرت لایزال الهی

 و در پرتو ایمان و عزم ملی                   و کوشش برنامه ریزی شده و مدبرانه جمعی

 و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی،

 در چشم انداز بیست ساله:

ایران کشوری است     توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی،

 الهام بخش در جهان اسلام                و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل.

جامعه ایرانی در افق این چشم انداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
توسعه یافته، متناسب با مقتضیات فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی خود،

 و متکی بر اصول اخلاقی و ارزشهای اسلامی، ملی و انقلابی،

 با تاکید بر مردم سالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها،

 و بهره مند از امنیت اجتماعی و قضایی.

برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری،

متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی.

امن، مستقل و مقتدر با سازمان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت.
برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهره مند از محیط زیست مطلوب.

فعال، مسوولیت پذیر، ایثارگر، مومن، رضایت مند،

 برخوردار از وجدان کاری، انضباط، روحیه‌ تعاون و سازگاری اجتماعی،

 متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن.

دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری

 در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه)

 با تاکید بر جنبش نرم افزاری و تولید علم،

 رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل.

الهام بخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی،‌

توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکر و اجتماعی،

 تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقه‌ای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی (ره)
دارای تعامل سازنده و موثر با جهان
              براساس اصول عزت، حکمت و مصحلت.


ملاحظه:

در تهیه، تدوین و تصویب برنامه‌های توسعه و بودجه‌های سالیانه،

 این نکته مورد توجه قرار گیرد که:

شاخصه‌ای کمی کلان

 آنها از قبیل:

 نرخ سرمایه‌گذاری، درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی، نرخ اشتغال و تورم،

 کاهش فاصله درآمد میان دهک‌های بالا و پایین جامعه،

 رشد فرهنگ و آموزش و پژوهش و تواناییهای دفاعی و امنیتی،

 باید متناسب با

 سیاستهای توسعه و اهداف و الزامات چشم انداز،

تنظیم و تعیین گردد

 و این سیاستها و هدفها به صورت کامل مراعات شود.


شایان ذکر است

 این چشم انداز

 مبنای تنظیم سیاستهای کلی چهاربرنامه پنجساله آینده

 خواهد بود

 و افق جهت گیری کلی فعالیتهای کشور را

در ابعاد مختلف در بیست سال آینده مشخص می‌نماید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۲
علی دلیلی

نعمتی

 

نعمتی

نعمتی دارم غنیمت نعمتی است

 

منزلی دارم به دولت نعمتی است

من به سوی دولتی حق آمدم

 

گر گزیدم بر حقیقت نعمتی است

منزلی با منزلت منزل بود

 

پر بها گردد مقامت نعمتی است

منزلت باشد ز خیر المنزلین

 

منزلت زو شد نصیبت نعمتی است

منزل حق بد غنیمت در جهان

 

گر که آید آن زرحمت نعمتی است

جای سجده هر کسی خواهی ببین

 

سجده گم شد بی وساطت نعمتی است

شارعی اندر میان مسجدان

 

این حسین و ؟آن کربلایت نعمتی است

من به بن بست حسین افتاده ام

 

در نشاطم وه چه نعمت نعمتی است

چون نشانی از تو دارم می رسم

 

گر که باشم در صراطت نعمتی است

حرف دل بر شب و روزی گفته ام

 

عاشقم عاشق به وصلت نعمتی است

دولت من خود تویی آقا حسین

 

سر دهم درمزارت نعمتی است

آرزوی دارم اندر دل بدان

 

گر نصیبم شد شهادت نعمتی است

من خجالت می کشم دارم که جان

 

جان می گردد فدایت نعمتی است

صد هزاران از رسل ذکرت کنند

 

گر روم راه رسالت نعمتی است

تو نمک از ناشناسانش مگیر

 

با نمک زو شد غذایت نعمتی است

من که عمری عاشق رویت شدم

 

گر دهی منزل به کویت نعمتی است

گه خدا گاهی یکی گاهی حسین

 

گر به حق خوانی کلامت نعمتی است

روز و شب خجلت برم از روی حق

 

می برد چون صد زنعمت نعمتی است

شکوه ای نی دارم از کون و مکان

 

گر نمیرم با خجالت نعمتی است

نام زهرا در دلی در منزل است

 

چون که افتم من به یادت نعمتی است

حامدو عبدالحمیدم بد فدات

 

گر که راضی گشته قلبت نعمتی است

خسته ام از چندو چون ناکسان

 

شد کسانت با ولایت نعمتی است

همدمان وهمرهانت گرد همند

 

زو ترا می و شرابت نعمتی است

صد هزار   *   می سرایم رشته اند

 

گر روم بی من زراعت نعمتی است

شوخ طبعی کار من هر دم بود

 

شادی قلبم ز لطفت نعمتی است

گریه می آید به من از کار خود

 

گر ببخشد هو به رحمت نعمتیاست

نی مقامی نه که علمی فقر ماست

 

هو کند عالی مقامت نعمتی است

آبرو*  به فرمانت خوش است

 

راحلی بر این مقامت نعمتی است

می دهندت صد بها خود را مباز

 

گر خدا داده بهایت نعمتی است

بنده ی حق بوده او از بندگان

 

این نشسته شد به قبرت نعمتی است

به وصیت لازم الاجرا به آن

 

چون به حق باشد وصیت نعمتی است

من بترسم از پیام وای من

 

از خدا آید پیامت نعمتی است

حرف آخر بر زبانم خود گذار

 

شد که فرقانی کلامت نعمتی است

حامد و عبدی به زهرا گفته ام

 

گر بگیرند نیک کلامت نعمتی است

نیکحرف و نیک عمل هر روز هوست

 

مغفرت خود صد برایت نعمتی است




مستی

 

مستی

بشنو از می چون به مستی می برد

 

از عدم تا قلب هستی می برد

می قمار جان هستی بوده است

 

تا رسد بی خود پرستی می برد

گر شوی فارغ زخود می می برد

 

می اگر زین خود پرستی می برد

می دو حرف از معرفت تا مستی است

 

قائل یوم الستی می برد

تا که بینی ساغر و باده به عین

 

می ترا بهر نشستی می برد

تا که نوشی می زیاده بل ز جام

 

بینمت باده به دستی می برد

بهر محفل در سرا پرده زغیب

 

تا ببینی ناز شستی می برد

گر رهی یک دم ز خود اهلش شوی

 

گو به اهلش چون به مستی می برد

مستی ات را گر بشویی از وجود

 

می  نپرسد خود چه هستی می برد

هرزمن آماده شو می می برد

 

گه به چهل گاهی به شصتی می برد

گر که با خود می برد نیکش به آن

 

می برای آنکه هستی می برد

لطف ساغی از ازل می آفرید

 

در عمل بارش ببستی می برد

گر که ساغی باده و می آورد

 

چون بلی گوی الستی می برد

گر که خواهی نام آنکه می دهد

 

او که بر ماشو الستی می برد

مصطفی آن اشرف ازهر سواست

 

می زحق بر هر چه هستی می برد

باده از حق بر لب غیرش دهد

 

تا که گیری زین چو دستی می برد

حرف ذوالحمد باده و می داشتن است

 

دانمی ار بی می تو خستی می برد

مرتضی  تا مهدی اند ساقی به ما

 

گر ولیت را غبش می می برد

ره به نامه یا به جام کو نه بود

 

لب به جرعه تا نیستی می برد



خمینی

مست مستم   کو کند با آن   تویی

 

سر هر می    من بدانم   کان تویی

ثوره ی ما      می ز خم     منان تویی

 

دین ما    اسلام ما     یک خم بود

راز پیری   در جماران   وان تویی

 

خم شکسته    نی کناری    می وسط

آن که داند    نقش آن مستان   تویی

 

خم  می را   کو نهفته    پیش نی

در قدح    کو می   دهد یاران     تویی

 

من بنامش    می زخم   دیدم برون

رخ نما کرد     جان هر جانان   تویی

 

تا شناسند    مهدی موعود ما

غایتی   بر هر امامی     هآن تویی

 

حجتی داریم     امامی منتظر

کو تواند    تا کند آسان    تویی

 

گر زما پرسند    بگوییم مدح او

رخ نما کن    شمس ما کوران    تویی

 

تا ببینند مرد و زن    حق را    به دل

من  که تغیر می کنم     جاودان تویی

 

گه سخن با تو بگفتم     گه به غیر

خود حجایی    در همه ارکان تویی

 

مثنوی ها    مثنوی را     خوانده ام

می ز خم آمد و نی در جام او

 

نی بزن تو    نی بگو    در نام او

او خمینی    عشق آن پیران  تویی

 

او که ذوالحمد    بد مریدش     آن امام



بگویم یا که نه

درد خود را با که گویم ؟ من بگویم ! یا که نه؟  هر چه میدانم ز آن یارم نگویم ؟ یا که نه !

هرچه دانستم زآن موی کمان ازپیر خود            درجوابت گرتوخواهی من بگویم ؟ یا که نه !

در سرا پرده چه داند کس ز هرغیب و نهان        رخصتی خواهم زآن پیرم که گویم یا که نه !

لفظ و معنی در دلت گر میشود از هم جدا       من چه گویم زو ؟  کلامش را بگویم ؟ یا که نه !

حکمتی را یک زمان از یک حکیم آموخته ام          علم من جهلی بود ! جانا بگویم ؟ یا که نه !

آنچه دانای بدآنم من ز آن جان عزیز                   در عذابی بهر آنم تا بگویم ؟ یا که نه !

هرچه رازی در جهان است آن نمایانم بود         پس بگوخود از درونم تا بگویم ؟ یا که نه !

نور یارم بهر من از هر چراغی بهتر است        بی تلولو شمع من بوده ! بگویم ؟ یا که نه !

حرف یارم بهرذوالحمد  از عسل خوشتر بود       من به هر محفل ز آن یارم بگویم یا که نه

 

                               بگویم

 درد خود را با که گویم ؟ من بگویم ! یا که نه؟

هر چه میدانم ز آن یارم نگویم !  ؟ یا که نه !

هرچه دانستم ز آن موی کمان از پیر خود

در جوابت گر تو خواهی من بگویم ؟ یا که نه !

در سرا پرده چه داند کس ز هرغیب و نهان

رخصتی خواهم ز آن پیرم که گویم ! یا که نه !

لفظ و معنی در دلت گر میشود از هم جدا

من چه گویم زو ؟  کلامش را بگویم ؟ یا که نه !

حکمتی را یک شبی از عارفی آموخته ام

علم من جهلی بود ! جانا بگویم ؟ یا که نه !

آنچه دانای بدآنم من ز آن جان عزیز

در عذابی بهر آنم تا بگویم ؟ یا که نه !

هر چه رازی در جهان است آن نمایانم بود

پس بگو خود از درونم تا بگویم ؟ یا که نه !

نور یارم بهر من از هر چراغی بهتر است

بی تلولو شمع من بوده ست ! بگویم ؟ یا که نه !

حرف یارش بهر ذوالحمد از عسل خوشتر بود

من به هر محفل ز آن یارم بگویم یا که نه

 ===============================



نعمتی

 

 

نعمتی دارم غنیمت نعمتی است

منزلی دارم به دولت نعمتی است

من به سوی دولتی حق آمدم

گر گزیدم بر حقیقت نعمتی است

منزلی با منزلت منزل بود

پر بها گردد مقامت نعمتی است

منزلت باشد ز خیر المنزلین

منزلت زو شد نصیبت نعمتی است

منزل حق بد غنیمت در جهان

گر که آید آن ز رحمت نعمتی است

جای سجده هر کجا خواهی ببین

سجده گر شد بی وساطت نعمتی است

شارعی اندر میان مسجدان

این حسین، آن کربلا هست نعمتی است

من به بن بست حسین افتاده ام

در نشاطم با وساطت نعمتی است

چون نشانی از تو دارم می رسم

گر که باشم در صراطت نعمتی است

حرف دل هر شب و روزی گفته ام

عاشقم، عاشق به وصلت، نعمتی است

دولت من خود تویی آقا حسین

سر دهم، من سر به راهت، نعمتی است

آرزویی در دلم مانده بدان

گر نصیبم شد شهادت نعمتی است

من خجالت می کشم دارم که جان

جان اگر گردد فدایت نعمتی است

صد هزاران از رسل ذکرت کنند

گر روم راه رسالت نعمتی است

تو نمک از ناشناسانش مگیر

از حسین آمد غذایت نعمتی است

من که عمری عاشق رویت شدم

گر دهی منزل به کویت نعمتی است

گه خدا، گاهی حسین خوانی کسی

گر به حق باشد کلامت نعمتی است

نعمتی - ادامه

 

روز و شب خجلت برم از روی حق

می برد چون صد ز نقمت نعمتی است

شکوه ای نی من ندارم از کسی

گر نمیرم با خجالت نعمتی است

نام زهرا در دلم در منزل است

چون که افتم من به یادت نعمتی است

حامد و عبدالحمیدم بد فدات

گر که راضی گشته قلبت نعمتی است

خسته ام از چین و چون ناکسان

شد کسانت با ولایت نعمتی است

همدمان و همرهان گرد همند

بد حسین نام و مرامت نعمتی است

صد هزار  شعری سرایم خس نشد

گر روم راه شهادت نعمتی است

شوخ طبعی کار من هر دم بود

شادی قلبم ز لطفت نعمتی است

گریه می آید به من از کار خود

گر ببخشد هو به رحمت نعمتی است

نی مقامی، نه که علمی، نی که مال

هو کند عالی مقامت نعمتی است

آبرویم آب چشمم  بایدم

راحلی بر این مقامت نعمتی است

می دهندت صد بها خود را مباز

گر خدا داده بهایت نعمتی است

بنده ی حق بوده او از بندگان

این نبشته شد به قبرت نعمتی است

بد وصیت لازم الاجرا بدان

چون به حق باشد وصیت نعمتی است

من بترسم از پیام دادن به کس

از خدا آید پیامت نعمتی است

حرف آخر بر زبانم خود گذار

شد که فرقانی کلامت نعمتی است

حامد و عبده و هم همسر بدانند 

گر بگیرند نیک کلامت نعمتی است

گر که ذوالحمد او شود نیک عاقبت

هم که غفران آید برایت نعمتی است

 

نور

نور

نور ایمان ور بتابد از خداست

درشبی تاریک و تنها نوری مد نی ست

گر بخواهد او را خود رهنما ست

من چه هستم تا یی ایمان روم

گر بسوی هر چه کردی آن بجاست

می نخوردی مست نکردی وای تو

آنچه نیست و آنچه هست و یا کجاست

تانسوزی تو نبینی در جهان

حرف حق از اولیا باشد رواست

شعر من گویای حق هرگز مباد

جمله از معصوم بگیر چون طلاست

شعر من چون قلع و مس باشد عزیز

وزنه هرکس با کمی آب چو سقاست

آب زمزم از لبانت و چشمان

صالحی گر گشته ایم راز بقاست

نی برای گفتنی ها بوده ایم

کار من گردد تمام و او رضاست

آرزوی درد دلم جا مانده است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۷
علی دلیلی

تقدیر

 

تقدیر

دست تقدیر آمدو چید تا کنون

 

تا برو شد میوه خانه برون

صد هزارها بدیدی روی او

 

نی که بودت نبودش یک رازی ظخون

رفته با بال و پرش سوی دگر

 

بر دل آمد صد غم و بر سر جنون

روز و شب ناله کنی با یاد او

 

می تپد قلبی تهی خانه ز خون

الکن است و بی اثر کفتار من

 

چون بری باشی ز نفس و بد ظنون

دانیش کورا شناسی تا رهی

 

ایها الناس او یقل منی سلون

مغفرت خو اهی برایش دم به دم

 

هم که رحمت بر نثارش مسلمون

درس عبرت به برای ما همه

 

تا مهیا خود شویمش اندرون

ره که صدها با ب جنت مر تراست

 

لیک باشد مادرت مفتاح  *

درد فقدانش کسی داند که او

 

خود به غربت برده و غربت درون

دست و دل کی می نگارد روی خصم

 

در ورای دل بزد نقش از درون

ماه شعبانی به یک دو شد برفت

 

تا حسینش خود بگیرد دست دون


 

سوی خدا

 

سوی خدا

دست تقدیر آمد و برده کنون

 

وه عمود از خیمه ای رفته برون

ابن هادی هم ایاالهادی برفت

 

شد محمد آل تجویدی چو خون

رفته با بالو پرش سوی خدا ؟؟

 

پس چرا آورده اوغم را جنون

صد هزارانی تو دیدی روی او

 

کی نمودت رفتنش یک ازظنون

درد فقدانش کسی داند که چون

 

چون به غربت دیده او ان تعلمون

مغفرت خواه از غفور آن کریم

 

هم که رحمت بر نثارش بس فزون

درس عبرت جمله بروی ما همه

 

تامهیا خود شویمش از مدون

وه که صدها باب جنت مر تراست

 

لیک باشد مادرت مفتاح گون

خدمتش کن تا وصالش بر رسی

 

دم به دم  بوسه زن  ورا ان ترجعون

از سئوالی در دلت گویم خبر

 

کی بریزد حقی از یک  مخلصون

ماه شعبانی به یک دو شد برفت

 

تا به سه باشد خودش از شاهدون

ار حسینش او ببخشد نی عجب

 

او که با حبش برفته لا نبدون


 

......  مولا

 

......  مولا

پنجه ات کی می نگارد روی خصم

 

از درونت هو زند نقشی برون

نقش معصوم از یداللهی بود

 

فوق ایدیکم چه بر ان تعقلون

نی که نقاشی ز بیگانه کشد

 

گو زند از خود به هر مویی کمون

نقش ریزی بر سراسر کار او

 

آخرش خود میشوی از غالبون

روی مولا را کشید او پس برفت

 

بر کارش لا تقلوا یلعبون

نقش فرزند از علی و فاطمه

 

گر به دل باشد جواز عاملون

می شود نوری به فردای جهان

 

می کشاند را توان تبصرون

روی مولا را به دل نقشی بزن

 

تا ببینی هر چه بیرون و درون

دوم شعبان گذشت استاد رفت

 

تا به رضوان او شود از شاهدون

الکن است و بی اثر گفتار من

 

گر بری باشی تو از نقش زبون

گویمت کورا شناسی تا رهی

 

ایها الناسش شنو منی سلون

از ازل هو می زند نقشی زما

 

خوشورا کو می شود از مخلصون

با قلم هرگز نیامد نقش حال

 

حال دل را او بداند مو منون



ذره

ذره

چو دلداده بجستند دیدگان ها

نمرده دل بمردند بیدلان ها

ز مایه بس ثمر خود هم نیابی

چو فرزانه شدی او را بیابی

به هر جائی شدم او خود ببردم

شبی تا بی ستاره ره بجستم

دل آسوده تر از آنم ز تن ها

بخود نی بالم از این صد سخن ها

بهارم به دمی دل برتوافتد

بهاران دیده هابرگل بیفته

اگردیوانه ام خوانی توغم نیست

چوذره فاصله ازتونه کم نیست

بپویم من یاولی عطرت بن.یم

غمم روزی بودراحت نپویم

به هرمحفل شوم ذرت بخواهم

به اشک وآه دل عطرت بخواهم

زقلبم چون خبربه خودبداری

قلم راگرفرددارم بدانی

سخن ازدل چوکه ببندد

قلم راگرکه ذرات اوببندد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۳
علی دلیلی



پیران


رمز مستان جرعه جرعه از کیان

 

راز پیران چشمه هایی از نهان

دور مستان چند نفر از دوستان

 

گرد پیران انس و جان با هم روان

دست مستان درهم و دنیار بود

 

کف ز پیران مامنی پر در بود

درس مستان آیه ها قرآن دهند

 

علم پیران راز آن فرقان دهند

راه مستان لب به آیه می نهند

 

سیر پیران دل به آیه می دهند

خواست مستان ای خدا رسوا مکن

 

درد پیران از خودت دورا مکن

 

رمز مستان با پیاله خم وسط

 

راز پیران میگسارن خود به شط

کار مستان رفتنی نزدیک خم

 

کار پیران گشتنی بر گرد جم

کار مستان بودنی بر گرد خوان

 

کار پیران موج ها دنیا تکان


مرغ  عشق

 

مرغ  عشق

داستانی بشنو تو ای همجهان

 

تا شود این داستان ها بر زبان

گر بخوانید قصه ی این مرغها

 

خود بیائید اندرون با ما شما

مرغ عشقی را خدا جانانه کرد

 

چون فرستاد سینه مالانه کرد

او بدانست قلب ما پر ناله بود

 

یک خبرآورد و دل چند پاره کرد

با خبر آوارگی بر ما رسید

 

عشق و باز هم عاشقی بالا رسید

او خبر داشت حال ما از حال او ست

 

قفل درها هم کلیدش مال اوست

قلب ما بی درب و پیکر نی نبود

 

تک کلیدش رمز آن دل می نبود

حرف آن مرغ وسوسه در جان بکرد

 

کار ما را کار عشاق آن بکرد

مرغ او چون آن بگفت پرها بزد

 

از دیاری این برفت ما را بزد

چونکه بگذشت یک دمی از رفتنش

 

جان من فریاد بزد می بینمش

من که او را نیک ببینم بودنش

 

گر که باشد یک جهان دورو بر ش

من زمرغی کمترم با جام او

 

چون برم در هر نفس من نام او

کی برد ما را به جائی نزد خود

 

یا کشاند او مرا بر گرد خود

درد من را مرغ عشق نیک گویدم

 

کو ندارد عشق او آن کو برم

مرغ چو آمد رفتنش با خود مدان

 

عشق را کو آورد آن کم ندان

مرغ عشقی را که وحی آورده است

 

با دل و جان تو بگیر جان داده است

هر کجا هستی به او راهی بیاب

 

جستجو کن تا بیابی خود تو آب

داستانی گر که باشد دام تست

 

مرغ و هم عشق هم غزل آن رام تست


جلوه

 

جلوه

گر شناسی حضرتش ارزد ترا

 

بو سه دل بر نبی لرزد ترا

گر ببینی ساقی کون و مکان

 

نیک بیارزد آن ترا در دو جهان

هم دلی با بیدلان را تو مکن

 

می برد بهرش ز دل نی تو نکن

گر بخواهی سوی اعلا تو روی

 

بایدا خود تو روی با او شوی

پیر ما او باشد و نیکو سخن

 

گوهری بارز و هم اشرف کهن

هم که شیخ وهم که مرشد او تراست

 

کو که آرد راه راستی کو تراست

غم نه هرگز آیدت چون جلوه است

 

در دو عالم نور او پاینده است

سوی آنان نی مرو خود گم مکن

 

سوی هو رو همنشینی کم مکن





 


 




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۵
علی دلیلی

نتیجهٔ جستجو برای «" *فی *ٍ مِن * * "»:  ۱۶ مورد در ۱۶ آیه یافت شد.

  (۱) أَفَعَیِینَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ ﴿ق: ١٥﴾
آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم (که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم)؟! ولی آنها (با این همه دلایل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند! (۵۰: ۱۵)
  (۲) أَلَا إِنَّهُمْ فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَاءِ رَبِّهِمْ  أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُّحِیطٌ ﴿فصلت: ٥٤﴾
آگاه باشید که آنها از لقای پروردگارشان در شکّ و تردیدند؛ و آگاه باشید که خداوند به همه چیز احاطه دارد! (۴۱: ۵۴)
  (۳) لَّقَدْ کُنتَ فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ ﴿ق: ٢٢﴾
(به او خطاب می‌شود:) تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودی و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است! (۵۰: ۲۲)
  (۴) بَلْ قُلُوبُهُمْ فِی غَمْرَةٍ مِّنْ هَٰذَا وَلَهُمْ أَعْمَالٌ مِّن دُونِ ذَٰلِکَ هُمْ لَهَا عَامِلُونَ ﴿المؤمنون: ٦٣﴾
ولی دلهای آنها از این نامه اعمال (و روز حساب و آیات قرآن) در بی‌خبری فرورفته؛ و اعمال (زشت) دیگری جز این دارند که پیوسته آن را انجام می‌دهند... (۲۳: ۶۳)
  (۵) أَأُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِن بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکْرِی بَل لَّمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ ﴿ص: ٨﴾
آیا از میان همه ما، قرآن تنها بر او [= محمّد] نازل شده؟!» آنها در حقیقت در اصل وحی من تردید دارند، بلکه آنان هنوز عذاب الهی را نچشیده‌اند (که این چنین گستاخانه سخن می‌گویند)! (۳۸: ۸)
  (۶) وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ﴿سبإ: ٣٤﴾
و ما در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیم‌دهنده نفرستادیم مگر اینکه مترفین آنها (که مست ناز و نعمت بودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شده‌اید کافریم!» (۳۴: ۳۴)
  (۷) وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلَا تَکُن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ ﴿السجدة: ٢٣﴾
ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت؛ و ما آن را وسیله هدایت بنی اسرائیل قرار دادیم! (۳۲: ۲۳)
  (۸) وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ ﴿الأعراف: ٩٤﴾
و ما در هیچ شهر و آبادی پیامبری نفرستادیم مگر اینکه اهل آن را به ناراحتیها و خسارتها گرفتار ساختیم؛ شاید (به خود آیند، و به سوی خدا) بازگردند و تضرع کنند! (۷: ۹۴)
  (۹) مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿الحدید: ٢٢﴾
هیچ مصیبتی (ناخواسته) در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است! (۵۷: ۲۲)
  (۱۰) هَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا أَن یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِکَةُ وَقُضِیَ الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿البقرة: ٢١٠﴾
آیا (پیروان فرمان شیطان، پس از این همه نشانه‌ها و برنامه‌های روشن) انتظار دارند که خداوند و فرشتگان، در سایه‌هائی از ابرها به سوی آنان بیایند (و دلایل تازه‌ای در اختیارشان بگذارند؟! با اینکه چنین چیزی محال است!) و همه چیز انجام شده، و همه کارها به سوی خدا بازمی‌گردد. (۲: ۲۱۰)
  (=3=) وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ الَّذِینَ کَفَرُوا یَا وَیْلَنَا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا بَلْ کُنَّا ظَالِمِینَ ﴿الأنبیاء: ٩٧﴾
و وعده حقّ [= قیامت‌] نزدیک می‌شود؛ در آن هنگام چشمهای کافران از وحشت از حرکت بازمی‌ماند؛ (می‌گویند:) ای وای بر ما که از این (جریان) در غفلت بودیم؛ بلکه ما ستمکار بودیم! (۲۱: ۹۷)
  (=6=) وَکَذَٰلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ ﴿الزخرف: ٢٣﴾
و این‌گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکننده‌ای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: «ما پدران خود را بر آئینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می‌کنیم.» (۴۳: ۲۳)
  (11) لَّا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿النساء: ١١٤﴾
در بسیاری از سخنانِ درِگوشی (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودی نیست؛ مگر کسی که (به این وسیله،) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند؛ و هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد. (۴: ۱۱۴)
  (12) قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی شَکٍّ مِّن دِینِی فَلَا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَلَٰکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ﴿یونس: ١٠٤﴾
بگو: «ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا می‌پرستید، نمی‌پرستم! تنها خداوندی را پرستش می‌کنم که شما را می‌میراند! و من مأمورم که از مؤمنان باشم! (۱۰: ۱۰۴)
  (13) وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکُمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَٰئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ﴿الحجرات: ٧﴾
و بدانید رسول خدا در میان شماست؛ هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد؛ ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند! (۴۹: ۷)
  (14) یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَمِنکُم مَّن یُتَوَفَّىٰ وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ ﴿الحج: ٥﴾
ای مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجّه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» [= چیزی شبیه گوشت جویده شده‌]، که بعضی دارای شکل و خلقت است و بعضی بدون شکل؛ تا برای شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین‌هایی را که بخواهیم تا مدّت معیّنی در رحم (مادران) قرارمی‌دهیم؛ (و آنچه را بخواهیم ساقظ می‌کنیم؛) بعد شما را بصورت طفل بیرون می‌آوریم؛ سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضی از شما می‌میرند؛ و بعضی آن قدر عمر می‌کنند که به بدترین مرحله زندگی (و پیری) می‌رسند؛ آنچنان که بعد از علم و آگاهی، چیزی نمی‌دانند! (از سوی دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده می‌بینی، اما هنگامی که آب باران بر آن فرو می‌فرستیم، به حرکت درمی‌آید و می‌روید؛ و از هر نوع گیاهان زیبا می‌رویاند! (۲۲: ۵)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۳
علی دلیلی

تکرارهای ولایی قرآن کریم  :  روشی قرآنی برای شناسایی و درک وحدت قرآن و عترت

آیا

 راه و روش نوین و دلیلی عالی برای بازمهندسی، بازاستدالالی و بازبیانی در کشف، یقین و اثبات

جداناپذیری و وحدت مطلق قرآن و عترت وجود دارد !؟

First-time Ever Findings in Holy Quran

Unbelievable Search Results from Quran

With An Approach Independent  

of Ideology, Bleives and Peoples

Thousands of words and phrases Repeated 5, 7, 12, 14  times  !!!

 

Are these signs and proofs  toward Unity of Quran   and   Etrat?

(Etrat  ==  14  Masooms - PBUT)

Newly Developed Research, based on Steganography, Done on Quran   –

آیا

امروزه علم نهان نگاری و پنهان نگاری میتواند

 برخی از  اشارات و یا رمز و رازهای پنهان شده در قرآن کریم  را بیابد !؟

آیا

 نحوه و چگونگی چیدمان، ترکیبات، و یا تعداد تکرارهای

 حروف، کلمات، عبارات و آیات قرآن

حاوی مطالب و نکاتی با معانی متعالی خاص  است که برای امروزه  نهان سازی و پنهان  شده  بوده است !؟

آیا میتوان نشان داد که

با انجام جستجوهای ساده برای  انواع ترکیبها و الگوهایی از کلمات، عبارات و آیات قرآن کریم،

 بروش کاملًا مستقل از افراد، نظر، نیت، هدف، سلیقه، جهت و گرایش فکری و عقیدتی و مذهبی،

 مطالب، نکات و حتی دلایل و اشارات قطعی مستقیم یا غیر مستقیم را بدست آورد و به جهانیان عرضه کرد !؟

 آیا

مطالب کشف شده میتوانند واقعیتهای قطعی تاریخی، و جزییات و مفهوم و منظور در آنها را،

مانند واقعه و احادیث غدیر خم، نص و تعیین 12 امام از قریش، ضرورت تعیین جانشین

و نیز سایر دلایل و براهین را، بهتر، جامعتر و دقیقتر تشریح کنند !؟

 

آیا اکنون با ابزارهای نوین مانند رایانه ها، از نص قرآن کریم و از خود آیات و ویژگیهای آنها، مفاهیم را

از میان انتخاب ترکیبها، چیدمان ها و  تکرارهای خاص  کلمات و عبارات و آیات آن استخراج می کنند !؟

 

آیا میتوان نشان داد، اثبات کرد و حتی یقین نمود که تکرارهای ولایی قرآن کریم، کشف شده در تحقیقات اخیر،

 دلیلی عالی بر ضرورت،  تعالی بودن و شواهد و قرآنی داشتن  وحدت قرآن و عترت است !؟

آدرسها برای مشاهده اطلاعات و مستندات ::

https://drive.google.com/folderview?id=0B4GuWBIb72vzeDNjUExCT0sxS3c&usp=sharing

http://daliliali.blogsky.com ; http://daliliali.persianblog.ir/archive/

https://twitter.com/dalilialiya ; https://www.facebook.com/ali.daliliali

https://plus.google.com/100323121142232888087/posts

آدرسها برای تماس با پژوهشگر و طراح ::

daliliali@gmail.com ; daliliaali@gmail.com ; dalili_ali@yahoo.com

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۰
علی دلیلی

آیا ممکن است کلمات و عبارات در قرآن کریم از لحاظ  ظاهری،

مثل شکل چیدمان و یا تعداد تکرارهای اجزای  گوناگون،

 خصوصًا تکرارهای خاص –  مانند تکرارهای 12 و 14گانه آن، 

بدون علت و بدون اشاره به عترت (12 امام و 14 معصوم ص/س/ع ) آمده  باشند !؟

نتیجه جستجو برای « "*مَن" + فانما » :  ۳۸ مورد در ۱۴ آیه یافت شد.

وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ ﴿العنکبوت: ٦﴾
کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می‌کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است. (۲۹: ۶)
  (۲) وَمَن یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿النساء: ١١١﴾
و کسی که گناهی مرتکب شود، به زیان خود مرتکب شده؛ خداوند، دانا و حکیم است. (۴: ۱۱۱)
  (۳) فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿البقرة: ١٨١﴾
پس کسانی که بعد از شنیدنش آن را تغییر دهند، گناه آن، تنها بر کسانی است که آن (وصیّت) را تغییر می‌دهند؛ خداوند، شنوا و داناست. (۲: ۱۸۱)
  (۴) وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُونَ ﴿المؤمنون: ١١٧﴾
و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند -و مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛

یقیناً کافران رستگار نخواهند شد! (۲۳: ۱۱۷)
  (۵) وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ  فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ  وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِینَ ﴿ النمل:٩٢﴾
و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هر کس هدایت شود بسود خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد (زیانش متوجّه خود اوست؛)

بگو: «من فقط از انذارکنندگانم!» (۲۷: ۹۲)
  (۶) وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ  وَمَن یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ 

وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ﴿لقمان: ١٢﴾
ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛

 و آن کس که کفران کند، (زیانی به خدا نمی‌رساند)؛ چرا که خداوند بی‌نیاز و ستوده است. (۳۱: ۱۲)
  (۷) إِنَّا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ  فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ  وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا

وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ ﴿الزمر: ٤١﴾
ما این کتاب (آسمانی) را برای مردم بحق بر تو نازل کردیم؛ هر کس هدایت را پذیرد به نفع خود اوست؛ و هر کس گمراهی را برگزیند، تنها به زیان خود گمراه می‌گردد؛ و تو مأمور اجبار آنها به هدایت نیستی. (۳۹: ۴۱)
  (۸) مَّنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ  وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ

وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا ﴿الإسراء: ١٥﴾
هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.) (۱۷: ۱۵)
  (۹) قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ  فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ 

وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ ﴿یونس: ١٠٨﴾
بگو: «ای مردم! حق از طرف پروردگارتان به سراغ شما آمده؛ هر کس (در پرتو آن) هدایت یابد، برای خود هدایت شده؛ و هر کس گمراه گردد، به زیان خود گمراه می‌گردد؛ و من مأمور (به اجبار) شما نیستم!» (۱۰: ۱۰۸)
  (۱۰) إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ  فَمَن نَّکَثَ فَإِنَّمَا یَنکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ  وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا ﴿الفتح: ١٠﴾
کسانی که با تو بیعت می‌کنند (در حقیّقت) تنها با خدا بیعت می‌نمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست؛ پس هر کس پیمان‌شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است؛ و آن کس که نسبت به عهدی که با خدا بسته وفا کند، بزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد. (۴۸: ۱۰)
  (۱۱) فَإِنْ حَاجُّوکَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ ﴿آل‌عمران: ٢٠﴾
اگر با تو، به گفتگو و ستیز برخیزند، (با آنها مجادله نکن! و) بگو: «من و پیروانم، در برابر خداوند (و فرمان او)، تسلیم شده‌ایم.» و به آنها که اهل کتاب هستند [= یهود و نصاری‌] و بی‌سوادان [= مشرکان‌] بگو: «آیا شما هم تسلیم شده‌اید؟» اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت می‌یابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است؛

 و خدا نسبت به (اعمال و عقاید) بندگان، بیناست. (۳: ۲۰)
  (۱۲) وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ  وَمَن تَزَکَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّىٰ لِنَفْسِهِ

وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ ﴿فاطر: ١٨﴾
هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد؛ و اگر شخص سنگین‌باری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! تو فقط کسانی را بیم‌می‌دهی که از پروردگار خود در پنهانی می‌ترسند و نماز را برپا می‌دارند؛ و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمی‌گردد؛ و بازگشت (همگان) به سوی خداست! (۳۵: ۱۸)
  (۱۳) هَا أَنتُمْ هَٰؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ  وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم ﴿محمد: ٣٨﴾
آری، شما همان گروهی هستید که برای انفاق در راه خدا دعوت می‌شوید، بعضی از شما بخل می‌ورزند؛ و هر کس بخل ورزد، نسبت به خود بخل کرده است؛ و خداوند بی‌نیاز است و شما همه نیازمندید؛ و هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را جای شما می‌آورد

پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق می‌کنند). (۴۷: ۳۸)
  (۱۴) قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ  وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ 

وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ﴿النمل: ٤٠﴾
(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟!

 و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» (۲۷: ۴۰)
با تشکر ویژه از :: مجتمع آتیه مهر صدرا + سایت و نرم افزار
zekr.org  + tanzil.net + daliliali.persiablog.ir
 
daliliali.blogsky.com + ali.daliliali.facebook.com  + dalliliali on skype , google plus, twiter, …
پیوند مطالب مهم :: https://drive.google.com/folderview?id=0B4GuWBIb72vzeDNjUExCT0sxS3c&usp=sharing

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۴۹
علی دلیلی